آنچه در این مطلب میخوانید

    از آن‏جا كه فكر تحت تأثير عوامل محيط، تربيت، وراثت، تلقين و تقليد و تاريخ قرار مى‏گيرد، ضرورت نقد و سنجش و تعقل نمودار مى‏گردد…نيرويى كه اين سنجش و نقادى را عهده‏دار است مى‏توانيم عقل بناميم و اين سنجش را مى‏توانيم تعقّل بخوانيم…

    با نظارت عقل به ملاك‏ها مى‏رسيم كه اصلًا خوبى چيست؟ تو بايد دنبال چه چيزى باشى؟
    در برابر اين سؤال، به اين ملاك مى‏رسيم كه خوبى، همان است كه كسرى‏هاى من را پر كند…

    دوست خوب، هدف خوب، راه خوب، مكتب خوب آن دوست و آن هدفى است كه من را بارور كند. به من بدهد. از من نگيرد.
    با اين ملاك، خوبى از خوشى جدا مى‏شود. و با اين نظارت آنچه از محيط و وراثت و تلقين و تقليد و … در من رخنه كرده، كنار مى‏رود…

    هنگامى كه خوبى از خوشى مشخص شد، انسان مى‏تواند به خاطر رسيدن به خوبى‏ها از خوشى‏هايش بگذرد. چون اين خواسته‏ى دل ما و نياز غريزه‏ى بهتر طلبى ماست، نه يك حكم خشك عقلى و نه يك شعار خشن اخلاقى.

    با اين توضيح، هماهنگى فكر و عقل و دل، علم و عقل و عشق، آشكار مى‏شود. و با اين هماهنگى است كه شناخت‏ها به عمق و اصالت مى‏رسند و از محكوميت محيط‌ها و عادت‏ها و از جبرهاى گوناگون آزاد مى‏گردند؛ همان‌طور كه از محدوديت و سطحى‌نگرى و يك‌بعدى ماندن هم آزاد مى‏شوند.

    استاد صفایی حائری | مسئولیت و سازندگی، صفحات ۱۲۱ الی ۱۲۶

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    آنچه در این مطلب میخوانید علی(ع) در نهج‌البلاغه و در وصیتی که برای امام حسن مجتبی(ع) می‌کند، علت اهمیت داستان‌ها…

    بیشتر بخوانید

    آنچه در این مطلب میخوانید برخی کتاب را اصلاً جزو ضروریات زندگی نمی‌دانند.اگر بخواهیم بدانیم که در دنیای معارف چه…

    بیشتر بخوانید

    آنچه در این مطلب میخوانید ما انسان‌ها، این حیات دنیای‌مان یک حیات موقت است؛ منتها پدر و مادر خیلی دقت…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *