« فضای اکراه »
دین، فطری است و مردم هم فطرت دارند؛ اما این در جایی است که اکراه نباشد…
از «لا اکراه» زود عبور نکنید. شما در تربیت خانوادگیتان میتوانید بچهتان را با اکراه نمازخوان کنید؟! «رودربایستی» هم نوعی اکراه است: «المأخوذ بالحیاء کالمأخوذ غصباً». از این جهت نباید جوّ تربیت در خانه، جوّ رودربایستی باشد؛ بلکه باید جوّ شخصیت دادن باشد، جوّ حرمت باشد، جوّ احترام باشد. جوّ امنیتی، جوّ تحقیر، جوّ توهین، همه اینها جوّ اکراه است. جوّ اکراه، بستر برای دین نیست. در جوّ اکراه، فطرت حرکت نمیکند.
میدانید وقتی اکراه باشد، چه چیزی حرکت میکند؟ طبیعت، اهل معامله است و بده و بستان دارد. وقتی اکراه میکنی، طبیعت زمامداری میکند و میآید با تو معامله میکند؛ میگوید: من با تو که زور داری، متحد میشوم تا بتوانم به زیردستم ظلم بکنم. طبیعت با ظالم متحد میشود تا مظلومِ زیردستش را بچاپد. کسانی که با ظلمه متحد میشدند، منافعی در آن داشتند که این کار را میکردند؛ زور را میپذیرفتند تا زیردستها هم زور آنها را بپذیرند و این میشد یک سلسله شاهنشاهی از بالا تا پایین. شاه به صدراعظم زور میگفت، صدراعظم به وزرا زور میگفت، وزرا به استاندارها زور میگفتند، استاندارها به فرماندارها زور میگفتند و فرماندارها به زیردستها زور میگفتند تا برسد به فراش مدرسه؛ سلسله نظام زور. در خانوادهها هم همین شاهنشاهی بود؛ یعنی پدرِ خانواده اعلیحضرت همایون خانواده بود، حاج خانم هم ملکه بود، بچهها هم مردم بودند و باید هر کاری که اینها میکردند، هورا میکشیدند. اسلام اینطور تربیت نمیکند.
آیت الله حائری شیرازی | راه رشد، جلد ۱، صفحه ۲۲۵ و ۲۲۶