« تنبیه نفسانی »

آنچه در این مطلب میخوانید

    مرحوم آیت الله حق‌شناس در ایام محرم، از اول صبح تا ظهر چندین منبر می‌رفت و بعدازظهر و شب ‌هم ‌منبر داشت. یک روز ظهر که‌ خانه‌ می‌رود تا استراحت‌ کند، بچه‌ها خیلی سر و‌‌ صدا می‌کنند. هرچه ‌به ‌بچه‌ها می‌گویند ‌آرام ‌باشید گوش نمی‌دهند. خلاصه ‌ایشان خیلی‌ عصبانی شده و بلند می‌شود یکی از بچه‌ها را که بیشتر سر و صدا می‌کردند تنبیه نماید، بچه‌ فرار می‌کند و به کوچه می‌رود.

    ایشان می‌فرمود که منزل بزرگی در همسایگی ما بود که عصرها روضه می‌گرفتند. درِ این منزل باز بود و بچه رفت داخل خانه. پشت در ایستادم تا بیرون بیاید که ‌به حسابش برسم، چون خیلی از دستش عصبانی بودم. چند دقیقه که گذشت، بچه فکر کرد که من برگشته‌ام خیلی با آرامش از آن منزل خارج شد. تا بیرون آمد، با بادبزنی که دستم بود، به دستش زدم. این کار را که کردم، استشفای نفسی شد و رفتم خوابیدم. وقتی که بیدار شدم، دیدم دستم درد گرفته، مثل این که شکسته است.

    نماز مغرب و عشا را در مسجد به زحمت خواندم. با خودم گفتم شاید شکسته است. خیلی ناراحت بودم، تا این‌که به ذهنم آمد این جزای همین کاری بود که کرده بودم. همان جا گفتم خدایا! غلط کردم و استغفار کردم. بعد از این استغفار، یادم نیست همان موقع یا با کمی فاصله دستم خوب شد.

    پندهای سعادت، جلد دوم، صفحه ۷۹ تا ۸۱

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    « جذب به مسجد »

    آنچه در این مطلب میخوانید مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد در تهران معروف بود و در یکی از مساجد مهم…

    بیشتر بخوانید

    « آینده نهضت امام »

    آنچه در این مطلب میخوانید شاه به دادستان دستور داده بود تا برای امام خمینی کیفرخواست صادر کند. تصمیم هیئت‌های…

    بیشتر بخوانید

    « بازی بیست دقیقه‏‌ای »

    آنچه در این مطلب میخوانید امام پیش از ظهرها در منزل برای طلبه ‏ها درس داشتند و درس ساعت یازده…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *