چه بسا مربى احتياج به واسطهاى هم داشته باشد كه مطلب را توضيح دهد و كودك را به اقرار بياورد و از بدى جدا نمايد. و اين واسطه خواه مادر يا ديگرى، بايد زرنگ و تعليم ديده باشد…
و با اين جمله که: «قول داده ديگر اين کار را انجام ندهد.» و یا اینکه: «بگو ديگر نمىكنم، اشتباه كردم، ديگر تكرار نمىكنم»…واسطه شود و بعد هم در خلوت با طفل صحبت كند که چرا تو، کودک به این خوبی یک چنین کاری را انجام دهی؟ چرا باید پدر یا مادرت را که این همه به تو علاقه دارند و برای تو چهها و چهها کردهاند، اذیت کنی؟…و با صحبتهايش عقده بچه را بگشايد و عكس العمل او را كنترل كند و به قرار و اعتراف و تصميم وادارش نمايد.
واى به روزى كه واسطه، خام و نفهم باشد و با جانبدارى از طفل و اين كه چرا او را مىزنيد، چرا اذیتش میکنید؟…با اين حرفها بچه را فاسد كند و زحمات را به باد دهد و كودك را با جرئت و پُررو و صاحبحق و مربى را ظالم و ستمگر و گرگ معرفى كند.
مربى بايد اين آگاهی را داشته باشد که در حضور چنين واسطههاى نفهم و بىظرفيتى كه اغلب علاقه زيادى به بچه دارند و محبت خالهخرسى دارند، تنبيه به راه نيندازد…و وانمود كند كه متوجه قضيه نشده و نفهميده است؛ چون اگر خود را متوجه نشان دهد و تنبيه نكند، بچه به قدرت واسطه و ضعف مربى پى مىبرد.
استاد صفایی حائری | تربیت کودک، صفحه ۶۴ و ۶۵