« قصه گویی به جای تشویق و تنبیه »
من یادم هست که آقای علامه که الآن در حیاتاند و مؤسس مدارس علوی تهران هستند…آمده بود شیراز که پسرش را ببیند و در جلسهای با من آشنا شد و اصرار داشت که من برای همکاری با او در مدارس علوی به تهران بروم. من هر عذری که ذکر کردم، قبول نکرد…
من در آنجا دیدم که وقتی میخواستند کلاس را اداره کنند، چند نفر در گوشه و کنار کلاس بداخلاقها و خوشاخلاقها را مینوشتند و آنها را تنبیه و تشویق میکردند تا کلاس آرام بشود. آقای حسینی[مدیر مدرسه] یک جلسه برای من با سوم و چهارمیها و یک جلسه هم با پنجم و ششمیها گذاشت.
من گفتم: کسانی که جلسه را اداره میکنند، کمک نکنند و بروند کنار. من به همان روش پدرم، قصه گفتن را برای آنها شروع کردم و حتی یک نفر از این بچهها خلاف نمیکرد. به جاهای حساس قصه که میرسید، من میگفتم: بقیهاش باشد برای جلسه بعد. آقای حسینی گفت: بچهها به قدری روی صحبتهای شما حساس شدند که با دستشان پشم قالیها را کندند؛ مثل کسی که میخواهد مطلبی را گوش بگیرد و دست خودش را فشار میدهد یا دندانهایش را روی هم قفل میکند…
قصه بسیار سازنده است. قرآن که شفای دردهاست، مطالب را به صورت «داستانی» بیان کرده است. در امر تربیت، داستان بسیار سازنده است.
آیتالله حائری شیرازی | راه رشد، جلد ۳، صفحه ۲۱۲ و ۲۱۳