وقتی انسان احساس میکند قدرت دارد و مالک چیزی است، در مقابل آن چیز احساس مسئولیت میکند و وقتی احساس میکند اختیارات ندارد یا بر چیزی مالکیت ندارد یا در مورد آن امر، آزادی ندارد، احساس میکند که مسئولیت هم ندارد.
ما وقتی از کسی اختیار را میگیریم یا مالکیت را میگیریم یا آزادی را میگیریم، او احساس میکند که در مسائل، محلی از اعراب ندارد و احساس میکند که باری است بر روی دوش دیگران و باری بر دوش خودش نیست.
ما در تربیت فرزند هر اندازهای که از فرزند سلب «اختیار» کنیم، از او سلب «احساس مسئولیت» شده است؛ هر اندازه از او سلب مالکیت کنیم، به نظافتش، به نظمش، به درسش، به مشقش، به همۀ مسائل بیتوجه میشود.
حالا هرچه ما در مسئلۀ آگاهی دادن، آزادی دادن، اختیار دادن به اولاد موفقتر باشیم، او در امر نظافت خودش، نظم خودش، تلاش و سعی خودش و خوشبرخوردی خودش احساس مسئولیت بیشتری میکند و احساس شخصیت و احتراز از کارهای زشت و قبیح و عشق و علاقه به کسب اخلاق بهتر و مراتب بهتر و ایثار بهتر و خدمات بیشتر را در او مشاهده میکنیم.
آنچه دربارۀ طفل در دورۀ دبستان و دبیرستان صادق است، برای خود انسان هم در دورۀ تعهد و عضویتش در جامعه به عنوان یک فرد، صادق است و آنچه برای یک فرد صادق است، برای کل جامعه هم صادق است. در حقیقت بچه آزمایشگاهی است که میتوان روی او جامعه را مطالعه کرد و نمونهای است که میتوان روی او انسان و انسانیت را مطالعه کرد.
آیتالله حائری شیرازی | راه رشد، ج۴، صفحه ۱۹۴