وقتى كه انسان محدود به هفتاد هشتاد سال شد، ناچار جورى تربيت مىشود كه استعداد و سرمايههايش در اين هفتاد سال كارگشا باشند و ناچار با قانونهايى زندگى مىكند كه در اين هفتاد سال تجربه شدهاند و براى مسائلى مىكوشد كه در اين هفتاد سال آمد و شد دارند.
اما در آنجا كه ما هستى را با وسعتى شناختيم كه تا بىنهايت راه دارد…انسان به گونهاى تربيت مىشود كه با قانونهاى حاكم بر اين عوالم درگير نشود و به گونهاى تربيت مىشود كه استعداد و سرمايههايش در تمام اين عوالم كارگشا باشند… انسانِ خانه را پدر مىتواند تربيت كند و انسانِ جامعه را استاد و انسانِ زمين را و اين دنيا را دانشمند. اما انسانِ تمام هستى و انسانِ رهرو تا آن سوى عوالم را چه كسى جز آفريدگار هستى و انسان؟
دانشمندان، انسان محدود به اين عالم را براى اين عالم مىتوانند تربيت كنند، البته آن هم در صورتى كه با تمام قانونهاى اين عالم آشنا شده باشند و ديگر هيچ ابهامى در اين مرحله نداشته باشند. اما انسان عظيم را هنوز نشناختهاند و هستى وسيع را هنوز نفهميدهاند كه بتوانند قانونها و مسائلش را بشناسند و راه تربيت و شكل تربيتش را بشناسند. لذا تمام راههاى تربيتى، مسألهاى را حل نكرده است كه خود باعث مسألههاى بىشمار شدهاند و منشأ بدبختىها و بنبستها و عصيانها…
مربى انسان جز آفريدگار انسان نيست. ربّ اوست و مربى اوست. و ديگران بايد درس تربيت را از او بگيرند و راه تربيت را بياموزند.
تربیت در قرآن | جزء 12
استاد صفایی حائری | مسئولیت و سازندگی، صفحات ۵۰ تا ۵۲