« جامعه حیوانی »
من مىديدم براى ساختن مبارز، ما بر دشمن تكيه داريم و از همان راهى مىرويم كه آنها مىروند، در حالى كه راه آنها به درد ما نمىخورد و بار ما را به مقصد نمىرساند. آنها مىتوانند براى ساختن يك كمونيست و يك فدايى، از دردها و رنجها، از فقرها و تبعيضها شروع كنند و با شعارها حركت كنند و تا سر حد رفاه پيش بتازند، اما ما نمىتوانيم؛ چون حتى در زمينهى رفاه هم بايد مبارزه كنيم و بايد تا سر حد شكوفايى استعدادها و تشكيل جامعهى انسانى پيش بتازيم، در حالى كه اين زندگى مرفه و ايدهآل و اين جامعهى راحت، بيش از يك جامعه حيوانى نيست و از استعدادهاى عالى انسانى در آن نشانهاى نيست. اين زندگى كه در چين يا در سوئد به دست آمده، بدون فكر و تكنيك، تنها با غريزه در كندو به دست مىآيد، حتى خيلى عالىتر و مرفهتر و عادلانهتر و كم حرفتر. و اين است كه اين جامعهها را من بيش از يك جامعهى حيوانى نمىشناسم كه فقط استعدادهاى انسان را به كار گرفته و فكر و عقل و انتخاب و اختيار انسان را به كار گل گماشته است…
من مىديدم آنها كه مدعى هستند بايد اسلام را از سرچشمهى اصلىاش گرفت، اين اسلام را از راه اصلىاش، از راه خودش به مقصد نمىرسانند و هنگام بيان كردن اين اسلام از طرحهايى غير اسلامى مدد مىگيرند و بر قدرتى خارجى تكيه مىكنند و فقط به كمك شعار مىخواهند اسلام را قالب بزنند و پياده نمايند، در حالى كه اسلام جز با پاى خودش به مقصد نخواهد رسيد و نه تنها هدف بلكه راه هم بايد راه خودش باشد. چه فرق مىكند در قسمت سازندگى و تهيهى افراد و يا جمع آورى اينها و يا در قسمت تبديل شخصيتها به قدرت و بستن افراد به حزب و به بنيان مرصوص. و چه فرق مىكند كه در قسمت تربيتىاش و يا در قسمتهاى اعتقادىاش يا در نظامهاى اقتصادى و قضايى و جزايى و حقوقىاش. در تمامى اينها و جز اينها نمىتوان جز از طرح اسلامى و راه حلهاى قرآن به سوى راه حل ديگرى رفت و اگر رفتيم اين ديگر حكومت اسلام و حقيقت اسلام نيست؛ چون همين كه هدف حكومتى اسلام و معيارهاى انتخاباتى آن و روش سازندگى و جمع آورى و وابستگى افراد آن و يا تهيهى نيرو و قدرت آن از جاى ديگر آمد، اسلام طعمهاى خواهد شد و دستاويز محكمى و به همان جايى بر مىگردد كه از آن آغاز شده و بر آن دامانى مىخوابد كه در آن تربيت گرديده است.
استاد صفایی حائری | اندیشه من، صفحه 8 و 9 و 11