روحيهها يكسان نيستند و چه بسا بعضىها از ترس و رقابت و تقليد، تأديب نشوند و ساخته نشوند. از اين گذشته هميشه نمىشود به طور دائم از يك عامل استفاده كرد… در اين موارد بايد از راه قهر وارد شد و چنان وانمود كرد كه ديگر فلانى را دوست ندارم؛ چون فلان كار را انجام داده يا فلان برنامه را اجرا نموده يا فلان حرف را زده است.
در صورتى كه كودك با اين شخص وابستگى و آشنايى و انس داشته باشد و يا توقع كار و يا چيزى را داشته باشد، ناچار تحت تأثير در مىآيد و ادب مىشود. اين راهى است كه خود بچهها در ميان خود، از آن استفاده مىكنند و براى به دست آوردن يك چيز يكديگر را به قهر تهديد مىنمايند و به نتيجه هم مىرسند.
مربى بايد از اين عامل هم استفاده كند، ولى باز نه براى هميشه و مداوم كه در روايت آمده است: شخصى مىگويد يا ابا الحسن! از پسرم شكايت دارم.
حضرت فرمود: «او را كتك مزن، با او قهر كن و از او فاصله بگير، اما باز هم طولش نده»؛
چون اين طول دادن يا بچه را مىشكند و تنهايى و شكست، او را فرارى مىدهد و يا اينكه بىتفاوتى و بىخيالى كودك، كار را خراب مىكند…
در اينجاست كه باز نقش واسطه لازم است و بايد واسطهاى در ميان افتد و پا در ميانى كند و صلح و صفا راه بيندازد و … بايد واسطه از رموز و فوت و فن واسطهگرى با اطلاع باشد تا كار را خراب ننمايد و مربى را از چشم نيندازد و زحماتش را بر باد ندهد.
استاد صفایی حائری | تربیت کودک، صفحه ۶۵ و ۶۶