« تربت امام حسین(ع) »

آنچه در این مطلب میخوانید

    خدا رحمت کند پدر ما را، اول ماه محرم که می‌رسید، می‌آمد بالای بسترمان و قبل از اینکه چیزی خورده باشیم، می‌گفت: دهانت را باز کن و یک ذره تربت می‌ریخت توی دهانمان.

    یادم هست کلاس اول یا دوم ابتدایی بودم، معلم گفت: بروید سرهایتان را اصلاح کنید. من آمدم و به پدرم گفتم: معلم گفته سرتان را اصلاح کنید. پدرم گفت: الآن دهه‌ی عاشوراست. بگذار بعد از دهه اصلاح کن.

    رفتم سر کلاس. معلم به من گفت: حائری! چرا سرت را نتراشیده‌ای؟ گفتم: الآن دهه‌ی محرم است و بی‌اختیار اشکم جاری شد. معلم گفت: خُب بگو دهه‌ی محرم است، چرا گریه می‌کنی؟! این به خاطر آن تربت بود. «والاِیمان مُخَالِطٌ لَحْمَک وَ دَمَک». این تربت را می‌دهند تا ایمان با گوشت و خونتان مخلوط شود.

    آیت الله حائری شیرازی | راه رشد، جلد چهارم، صفحه ۴۹.

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    (( وقف فرهنگی))

    آنچه در این مطلب میخوانید استهباناتی‌ها پدرانشان از بچگی روی نمازشان کار می‌کردند. الآن هم اگر کسی از استهباناتی‌ها به…

    بیشتر بخوانید

    « جذب به مسجد »

    آنچه در این مطلب میخوانید مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد در تهران معروف بود و در یکی از مساجد مهم…

    بیشتر بخوانید

    « آینده نهضت امام »

    آنچه در این مطلب میخوانید شاه به دادستان دستور داده بود تا برای امام خمینی کیفرخواست صادر کند. تصمیم هیئت‌های…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *