عمل به قول
نوجوان دوازده سالهای در هامبورگ به مسجد رفت و آمد می کرد. یک روز خدمت آقای بهشتی گفت معلم ما در کلاس درس گفته که از شما درباره اسلام سؤالاتی بکنم. کی خدمت شما برسم؟ آقای بهشتی پرسید کی از مدرسه میآیی؟ او گفت ساعت ۴:۱۵ بعدازظهر. پرسیدند میتوانی ساعت ۴:۳۰ بیایی؟ گفت بله. گفتند فردا ساعت ۴:۳۰ منتظر شما هستم. او هم رفت.
روز بعد به اتفاق خانواده از منزل خارج شدیم، متأسفانه ماشین خراب شد. هرکاری کردیم درست نشد. به راننده گفتم مشکل تا کی حل خواهد شد؟ او گفت نمیدانم. آقای بهشتی گفتند من ساعت ۴:۳۰ بعد از ظهر در مسجد قرار دارم و باید در این ساعت در مسجد باشم.
راننده گفت اگر منتظر نوجوان دوازدهساله هستید، او سر ساعت میآید. اما اگر شما نباشید شروع میکند به بازی کردن. اگر شما ساعت ۵:۳۰ هم برسید برای او مسئلهای نیست. شهید بهشتی فرمودند نه من با این نوجوان ساعت ۴:۳۰ قرار گذاشته ام و ۴:۳۰ هم باید مسجد باشم. چه او بیاید و چه نیاید. بالاخره آقای بهشتی تاکسی گرفت تا خودش را به وعدهاش در مسجد برساند.
به نقل از آقای کاظم سلامتی، کتاب الگوی حضور، صفحه ۱۶۵.