نوجوان یا جوانی که شیفتۀ مقام علمی یا معنوی کسی میشود، و درنتیجه این شیفتگی، درصدد برمیآید که حتی در کیفیت لباس پوشیدن، نشستن و برخاستن، راه رفتن، سخن گفتن، و نگاه کردن نیز از او تقلید کند، دچار خطا و اشتباه است…
چگونه میتوان با آفات تقلید مبارزه کرد و ضلالتها و انحرافات فردی و اجتماعی را که از آن ناشی میشوند دستکم تخفیفی داد؟…
اساسیترین، مشکلگشاترین، و کارسازترین شیوه این است که قدرت تفکر، تعقل، و تأمل مردم را بیشتر کنند تا این مطلب را عیمقاً بفهمند که کمال آدمی به اموری از قبیل پول و ثروت، دانش و صنعت، و اقسام و اشکال گوناگون قدرت اجتماعی نیست؛ وانگهی، موفقیت یک فرد در یکی از این زمینهها اگر مسلّم باشد باز دلیل صحت آرا و نظرات او در دیگر زمینهها و علیالخصوص دلیل درستی رفتارهای فردی و اجتماعی او نتواند بود…
حقیقت را فدای هیچچیز و هیچکس نباید کرد؛ و حتی برای ایجاد یا حفظ یا تحکیم ارتباطات دوستانه و همزیستی مسالمتآمیز و همبستگی اجتماعی نباید دست از حق برداشت. کثرت طرفداران یک رأی و عقیده نیز دلیل حقانیت آن نخواهد بود.
فهم عمیق این مطالب موجب خواهد شد که بسیاری از افراد، گروهها و قشرهایی که الگوهای عقیده و عمل مردم بهحساب میآمدند، از کرسی مرجعیت تقلید فرو افتند و افراد، گروهها، و قشرهای دیگری که صلاحیت این امر خطیر را دارند، متصدی آن شوند.
آیت الله مصباح یزدی | جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، صفحه ۲۵۲