« پیاز تند »

آنچه در این مطلب میخوانید

    با یکی از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بودیم، او به پیاز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. کودکی که در آنجا بود مقداری از آن پیاز را در دهان گذاشت، اشکش سرازیر شد و زبانش سوخت و آن را رها کرد. دوستم خندید، خنده‌ای پربار و پر از برداشت؛ که عده‌ای به خاطر جهتی از چیزهایی می‌گذرند اما عده دیگر، همان چیز را به همان خاطر می‌خواهند. آن تیزی و تندی که کودک را فراری کرده، مرا به سوی خود کشانده است. و سپس ادامه داد: در برابر سختی‌ها و ناراحتی‌ها عده‌ای به همان خاطر که ما فرار می‌کنیم به استقبال می‌روند و از سختی‌ها بهره می‌گیرند. همان دردها و فشارها که ما را از پای در می آورد، همان‌ها به عنوان پا، عامل حرکت و پیشرفت و ورزیدگی عده‌ای می‌شود…

    هر تصادف و هر صحنه‏‌اى پيامى دارد و حرفى دارد و مغزى و تو نمى‌‏توانى از اين پيام و از اين حرف و از اين مغز به زودى بگذرى بلكه آن را زير و رو مى‏‌كنى و در آن تدبر مى‌‏كنى و آن را ارزيابى مى‏‌نمايى. و اين ارزيابى‏‌هاى وسيع و مرتب به سازمان فكرى وسيعى منتهى مى‏‌شود و در درون تو چشمه‌‏هايى را مى‌‏كارد.

    استاد صفایی حائری | مسئولیت و سازندگی، صفحات ۱۰۹ الی ۱۱۱

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    (( وقف فرهنگی))

    آنچه در این مطلب میخوانید استهباناتی‌ها پدرانشان از بچگی روی نمازشان کار می‌کردند. الآن هم اگر کسی از استهباناتی‌ها به…

    بیشتر بخوانید

    « جذب به مسجد »

    آنچه در این مطلب میخوانید مرحوم آقا شیخ محمدحسین زاهد در تهران معروف بود و در یکی از مساجد مهم…

    بیشتر بخوانید

    « آینده نهضت امام »

    آنچه در این مطلب میخوانید شاه به دادستان دستور داده بود تا برای امام خمینی کیفرخواست صادر کند. تصمیم هیئت‌های…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *