بچهها حالت تقلید دارند و مسئولیتپذیری را از مادر و پدرشان یاد میگیرند. اگر چراغ اتاقش روشن است و بیرون آمده، شما بروید چراغ را خاموش کنید و هیچ چیز هم به او نگویید؛ فقط یک نگاهی به او بکنید که یعنی وقتی نیستی، چراغ را خاموش کن. اگر رختخوابش پهن است و آمده سر سفرۀ ناشتایی، رختخواب را بلند کنید و بیایید جلو و بگوید: نه بابا! من خودم این کار را میکنم. اگر کاغذی در اتاقش روی زمین مانده، بردارید و نگاهش کنید و حرفی نزنید. یا اگر مشقش خطخوردگی دارد و امورش انجام نشده، همینطور برخورد کنید؛ اینطور مسئولیتپذیر میشود.
خدا رحمت کند آقای علامه کرباسچیان، مؤسس مدارس علوی را! مراقب بود که اگر کاغذی، چیزی کف حیاط مدرسه افتاده بود، فراش مدرسه آن را جمع کند. اگر کاغذی افتاده بود، ایشان نمیرفت آن را بردارد؛ بلکه میگذاشت تا آن فراش از آنجا رد شود و میرفت جلوی چشم او کاغذ را برمیداشت و در سطل آشغال میانداخت؛ یعنی کار من نیست، کار توست، من بکنم؟! وقتش را میدانست که کی باید این کار را بکند.
اگر مقداری به بچهها فرصت بدهید، خود آنها در مسئولیتپذیری بالاتر از شما هستند. بچهها اینطور هستند؛ به آنها فرصت بدهید؛ به آنها اعتماد کنید.
آیتالله حائری شیرازی | راه رشد، ج۴، صفحه ۱۹۵ و ۱۹۶