امام صادق(ع) میفرماید:«لَيْتَ السِّيَاطُ عَلَى رُئوسِ أَصْحَابِي حَتَّى
يَتَفَقَّهُوا فِي الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ» ای کاش شلاق روی سر اصحاب من بود تا دین را خوب میفهمیدند.
این معنایش این نیست که از اول تا آخر شلاق روی سر اصحابم باشد؛ معنایش این است که میشود در لمحهای و مقطعی، کسی را که گیج شده و الآن نمیداند تکلیفش چیست یا عادت کرده یا خوابش برده است، با شیوهای بیدار کرد.
فرض کنید دختر جوانی تریاک خورده و دکتر گفته: اگر در حال بیهوشی بماند، میمیرد؛ نباید بگذارید خوابش ببرد؛ سیگار آتش بزنید و این سیگار، خوب که آتش گرفت، بگذارید پشت دستهایش که خوابش نبرد. حالا پدر دختر که اینقدر دوستش دارد، سیگار را آتش میزند و آتش سیگار را میگذارد پشت دستهای دخترش؛ چون دکتر گفته که اگر خوابش برد، دیگر کاری از دست ما ساخته نیست.
گاهی در یک مقطع به کار بردن نوعی قدرت، دواست، مداواست، اما فقط در آن لحظه. پدر میتواند حتی از تنبیه بدنی برای تربیت اولادش استفاده کند، اما مقطعی. بهتر از تنبیه این است که از بچههایش قهر کند، اما باز مقطعی.
آیت الله حائری شیرازی | راه رشد، جلد۳، صفحه۴۵