آنچه در این مطلب میخوانید

    داستان يكى از اقوام نزديك من كه با هم همكلاسى و هم دوره بوديم براى من درسى شده است:

    او در دوره‏‌هاى پايين به قدرى سنّتى و مذهبى و مقيّد بود كه مادرم بارها مرا به او سرزنش مى‌‏كرد كه فلانى پدرش بهمان بوده و امروز دارد چه‌‏ها مى‌‏كند، نماز شب مى‌‏خواند، قرآن را از حفظ مى‌‏داند، حتى در مجالسى كه مى‌‏خواهند روضه مى‌‏خواند و به سبك فلسفى سخنرانى مى‌‏كند، اما تو چى؟

    امّا همين شخص در دوره دبيرستان نماز شبش آب رفت و نمازهاى روزانه‏‌اش هم به حال رقص در آمد. در ميان نمازش چه كارها كه نمى‌‏كرد!

    وقتى بزرگ‏تر شد و موفقيت‌‏هايى به دست آورد و شخصيّتى به هم زد، تمام حرف‏‌ها تمام شد و نمازش كنار رفت و حالت ضد مذهب هم در او اوج گرفت و بعدها از آمريكا براى من مى‏‌نوشت كه مى‏دانى! عيب من همين است كه به خرافات معتقد نيستم، به جن و ملك اعتقادى ندارم و جوشن صغير و جوشن كبير نمى‏‌خوانم و …

    اما ياد گذشته‌‏ها به خير كه چه كارها كه نمى‌‏كرد! و ياد شب‏‌هاى احيا بخير كه خودش الغوث مى‌‏كشيد و پشت بلندگو هم مى‌‏نشست و ياد دوره بچگى بخير كه بر سر تكبير گفتن با هم دعوا داشتيم.

    خودش در نامه‌‏اى برايم نوشت كه اگر من از زادگاه خودم بيرون نيامده بودم حتماً الآن يك ته ريشِ حنايى داشتم و پشتِ سرِ ملّاىِ ده، نماز جماعتم ترك نمى‌‏شد و اذان را هم به عهده مى‌‏گرفتم.
    و راست مى‌‏گفت كه اگر آن جور مى‌‏ماند و مى‌‏ماندم حتماً از من متعصب‌‏تر و پَر و پا قرص‌‏تر مى‌‏بود.

    استاد صفایی حائری | تربیت کودک، صفحات ۴۱ الی ۴۳.

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    « اهمیت روزه گرفتن »

    آنچه در این مطلب میخوانید تابستان حدود چهل سال پیش، در قم ساکن بودیم. در آن موقع آب کم بود…

    بیشتر بخوانید

    « حاضر جوابی »

    آنچه در این مطلب میخوانید خانه ما اگر موردی بین ما و مادر خانواده پیش می‌آمد، پدر همیشه به طرفداری…

    بیشتر بخوانید

    « محیط نهان کاری »

    آنچه در این مطلب میخوانید من وقتی که پولی گیرم می‌آید، حالا یا هدیه است، یا نذر است، یا حق…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *