کربلای پنج چیز خارقالعاده و مافوق طبیعی در تاریخ این جنگ بود. اینکه ملتی هر روز شهید بدهد و از نفس نیفتد، هر روز عملیات داشته باشد و از نفس نیفتد، چیز عجیبی است. زمان میخواهد، تدریج میخواهد، سیر مرحله به مرحله میخواهد.
تربیت شاگردانتان هم همینطور است؛ اول بسازیدشان و وقتی به این مرحله رسیدند، از آنها کار بکشید؛ دوباره بسازید و از آنها کار بکشید و همینطور جلو بروید؛ مثل پرواز پرنده است.
بچه گنجشک کوچکی را در نظر بگیرید؛ وقتی که پر درمیآورد، همان روز از جا نمیپرد؛ مادرش میآید جلویش مینشیند و دهانش را باز میکند و دنبال مادر به دنبال غذا میرود. ساعتهای اول مقداری میپرد؛ گاهی از جلوی مادر بلند میشود و یک متری میپرد؛ اما از ترس اینکه از مادر دور شود، میخواهد هر جا که مادر میرود، دنبالش برود. گاهی مادر تا دو متری میپرد و میآید پایین و او هم تلاش میکند تا دو متری بپرد و بیاید پایین؛ بعد مادر تا سه متری میرود و او هم همراهش تا سه متری میرود.
در یک دوره چند روزهای همراه مادرش همه جا میپرد. روزهای اول که یواش یواش میتواند به زمین نوک بزند، مادرش به جای اینکه غذا در دهانش بگذارد، آن را روی زمین میگذارد و او از روی زمین برمیدارد. بعد که برداشتن دانه را بلد شد، مادرش یادش میدهد که من از کجا آب میخورم و او هم میرود سر آب و مثل مادر آب می خورد.
آیت الله حائری شیرازی |راه رشد جلد ۱، صفحه ۲۶۵ و ۲۶۶.