مدیریتی که اداره شوندهها را در یک مکانیسم قوی قرار میدهد و آنها چون ذرّاتی با یک مغناطیس نیرومند، اما فاقد آگاهی، به دنبال مدیر حرکت میکنند. این مدیریت درخور یک جامعه انسانی و اسلامی نیست.
یک نوع مدیریت هم هست که همیشه به اداره شوندهها میدان میدهد که احساس کنند خودشان دارند فکر میکنند؛ خودشان دارند خلاقیت نشان میدهند؛ خودشان ابتکار و ابداع دارند و خودشان دارند حرکت میکنند؛ اما میدانند که حرکتهایشان باید بههم پیوسته باشد؛ تک نمانند. ایمان آوردهاند به اینکه تک ماندن همان و باطل شدن و عاطل شدن و بیثمر، یا کم ثمر شدن همان. این مدیریت پایدارتر است…
… ای معلم! ای مدیر! میتوانی در مدرسه ساختهشده بر اساس معیارهای انقلاب اسلامی چنین جوّی را به وجود آوری تا این نوباوگان عزیز هر چه زودتر رشد کنند، شکوفا شوند، به بردادن و بار دادن و ثمربخش بودن برسند، اما همیشه حس کنند که این خودشان هستند که دارند حرکت میکنند. حتی تشویق و تنبیه هم باید در خدمت این هدف باشد. اگر تشویق در خط گول زدن و فریفتن و طمع برانگیختن باشد، ضد این آهنگ اسلامی است.
اگر تنبیه در خط مرعوب کردن و انسانها را، خرد یا بزرگ، کوچک یا بزرگ، از هویت و استقلال و شخصیت تهی کردن باشد، این هم راه اسلام نیست. تشویق و تنبیه باید باشد، ولی در حد متناسب با برانگیختن نیروها.
شهیدبهشتی|نقش آزادی در تربیت کودک، صفحه ۷۱.