آنچه در این مطلب میخوانید

    از راه همین جلسه‌های خانوادگی عاشورا بود که شیعیان، مِهر حسین(ع) را منتقل می‌کردند. در یک خانه، روز عاشورا پدر و مادر می‌نشستند و داستان کربلا را به طور خلاصه می‌گفتند و گریه می‌کردند.

    این خاطره در ذهن کودکان زنده می‌ماند و هر سال می‌گفتند مگر روز عاشورا چه اتفاقی افتاده که شما بر آن گریه می‌کنید؟ آن وقت داستان حسین(ع) را نقل می‌کردند و این‌گونه دست به دست به ما رسید.

    اما گریستن و زیارت کردن باید در حد خودش باشد. انحصار و اقتصار و اکتفای بر گریستن و زیارت کردن مال زمانی است که راه دیگری باز نباشد. آن موقعی که راه باز است و دوستان حسین(ع) می‌توانند به راه حسین(ع) بروند؛ اگر نرفتند و فقط گریه و زیارت کردند منحرف شده‌اند.

    شهید بهشتی | مبارزه پیروز، صفحه ۶۲.

    پست های مرتبط

    مطالعه این پست ها رو از دست ندین!

    آنچه در این مطلب میخوانید علی(ع) در نهج‌البلاغه و در وصیتی که برای امام حسن مجتبی(ع) می‌کند، علت اهمیت داستان‌ها…

    بیشتر بخوانید

    آنچه در این مطلب میخوانید برخی کتاب را اصلاً جزو ضروریات زندگی نمی‌دانند.اگر بخواهیم بدانیم که در دنیای معارف چه…

    بیشتر بخوانید

    آنچه در این مطلب میخوانید ما انسان‌ها، این حیات دنیای‌مان یک حیات موقت است؛ منتها پدر و مادر خیلی دقت…

    بیشتر بخوانید

    نظرات

    سوالات و نظراتتون رو با ما به اشتراک بذارید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *