ما میخواهیم عقل بچهها رشد کند. مصداق بزرگ عقل، «راستگویی» و «امانتداری» است. یعنی وقتی به بچه امانت دادید و او برای حفظ امانت تلاش کرد، عقل این بچه رشد میکند. یک مطلبی به بچه بگویید و بگویید بدون دخل و تصرف، آن را منتقل کند. یعنی امانتداری کند.
مالی را به او بدهید و از او بخواهید به دیگری برساند. از او بخواهید واقعهای را ببیند و شرح بدهد. با این کار راستگویی او معلوم میشود. وقتی انسان به راستگویی و امانتداری پرورش پیدا کرد، عقلش جان میگیرد.
علامت جان گرفتن عقل این است که «سؤال» مطرح میکند. وقتی مطرح کرد، با سؤالاتی که از او میکنید به او کمک کنید که خودش جواب را کشف کند. وقتی انسان خودش دنبال پاسخ سؤالها و برطرف کردن شبههها رفت، نیروی عقلش زیاد میشود.
نظافت و حیا، آثار پیدایش عقل است. عقل معتادها بعد از مدتی تعطیل میشود؛ مخصوصاً وقتی آنها را زندان کنند بدتر میشوند. چون نان مفت به آنها می دهند. نان مفت، عقل را تعطیل میکند. انسان باید نان را در مقابل کار به دست بیاورد. کار خلاقانه انجام بدهد. مثلاً نقاشی کند، نجاری کند و نان دربیاورد؛ ابتکار کند و نان دربیاورد…
بچهها را به نوعی رشد بدهیم که خودشان به فکر خودشان باشند. این علامت عقل است. این که برود در فضای مجازی و همهاش به فکر بازی باشد و هیچ خروجی نداشته باشد، نتیجهاش این میشود که مثل معتادها شود.
آیت لله حائری شیرازی | راه رشد، جلد ۱، صفحه ۱۹۴ و ۱۹۵