ترس احساسى است كه در انسان نيروهايى را به حركت وا مىدارد و او را به كارهايى وادار مىنمايد و به نيرنگها و فرارها و يا به حركت و پيشرفت و پرهيزكارى و كنترل هوسها مىانجامد…ترسها تا اندازه زيادى از اميدهاى دور و دراز و لوسگرىها و تيزبازىها و خامىها و سركشىها جلوگيرى مىنمايد.
شخصيتى كه بىباك و نترس بار مىآيد و از هيچ چيز واهمهاى ندارد، شخصيتى فاسد و خطرناك خواهد شد كه حتى هلاكت خود و اجتماعش را به چيزى نمىگيرد…
آنچه را كه نمىتوان به طور كلى نفى كرد، اصل اين عامل ترس و لزوم اين احساس در تربيت و تكامل شخصيت كودك است. نفى اين احساس و عوامل ايجاد كننده آن، باعث همان خودسرىها، لوسگرىها و خامىهايى است كه در تربيت آمريكايى بروز كرده است.
البته عواملى كه اين احساس را ايجاد مىكنند، متفاوت است؛ گاهى كتك و گاهى سكوت و گاهى ترسها و حركتهاى تند و گاهى نگاههاى تيز و گاهى فريادهاى بلند و دور است.
به كار گرفتن اين عوامل، احتياج به تسلط و آگاهى و تجربه دارد و چه بسا هر كدام از اين عوامل در غير مورد خود، اثر مخالف بگذارد و نتيجه معكوس بدهد و چه بسا روحهاى تندى كه از كتك و ترس، آرام نگيرند، اما با محبّت يا قهر يا خواهش، رام شوند و آرام بگيرند.
استاد صفایی حائری | تربیت کودک، صفحه ۵۹ و ۶۰