« دگرگونی »
انقلابهايى كه تاكنون شكل گرفتهاند، انقلابهايى بودهاند كه با ابزار توليد رابطه داشته اند، با زمين رابطه داشته اند:«أثَارُوا الأرْضَ وَ عَمَرُوها»، در نتيجه زمين آباد مىشود و انسان به رفاه مىرسد. در حالى كه انقلاب أنبياء بنيادىتر بود. آنها يافته بودند مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هر نوع دگرگونى و انقلابى به جايى منتهى نخواهد شد. به تعبير أميرالمؤمنين علیه السلام أنبياء كارشان اين بود:«يُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ كار آنها انقلاب در انديشه ها و سنجشهايى بود كه در جريان توليد مدفون شده بودند و بايد برانگيخته و إحياء مىشدند. تفاوت انقلابها با يكديگر در همين است و عمق انقلاب اسلامى در اين است كه انسان را دگرگون مى كند. مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعه اش نمى تواند تحمل كند. اگر بخواهى چيزى را از او بگيرى، بايد امتياز زيادترى بدهى و اگر بخواهى او را به يك گام حق دعوت كنى، بايد ده گام باطل با او بردارى.
استاد صفایی حائری | حرکت، صفحه ۲۱