« استبداد »
ازجمله مسائل مربوط به تربیت اولاد، رعایت آزادی و عدم رعایت آزادی آنهاست، بهعبارتدیگر موضوع دموکراسی در محیط خانواده است که آیا پدر خانواده چقدر باید دموکرات باشد و از تحمیل نظر خود و از استبداد بپرهیزد؟ شک نیست که استبداد همانطوری که در محیط اجتماع از طرف حکومت مطرود است- …- در محیط خانواده نسبت به فرزندان نیز مطرود و مردود است؛ اما نباید خیال کرد که لازمه…احترام به آزادی اطفال این است که از ارشاد و هدایت و احیاناً از تشویق و اظهار دلتنگی از آنها نیز در موارد مربوط به تربیت خودداری شود چنانکه یکی از مدعیان دموکرات منشی گفته بود: من دو دختر دارم که یکی از آنها نماز میخواند و روزه میگیرد و دیگری نه نماز میخواند و نه روزه میگیرد. من نه به نمازخوان گفتهام چرا نماز میخوانی و نه به نماز نخوان گفتهام چرا نماز نمیخوانی؟
در چه چیزها باید آزادی داد و در چه چیزها نداد:
علت این طرز فکر این است که نمازخواندن و نخواندن را امری مربوط به سلیقه شخصی و ذوق شخصی از قبیل انتخاب غذا و لباس و رفیق میدانند که برای هرکسی در این امور آن چیزی خوب است که مطابق ذوق و سلیقه شخصی خودش باشد، یعنی یک امر مشترک خوب وجود ندارد که همه باید خود را با آن تطبیق دهند بلکه هرکسی باید آنچه را خود شخصاً میپسندد انتخاب کند. مردم در عین اشتراک، اختلاف دارند. در اصول و کلیات باید مشترک باشند ولی در جزئیات اختلاف دارند و نمیتوان اختلاف آنها را از میان برد.
…چه بسیار فرزندانی که پدران جبراً خواستهاند آنها را در رشتهای وارد کنند (مثل داروین و لینه گیاهشناس) و آنها استعداد رشته دیگر را داشتهاند و به آن رشتهها علاقهمند نبودهاند. در اینگونه امور اعمال نظر و اعمال قدرت غلط است و ارشاد و هدایت معنی ندارد. ولی در اصول و کلیات مانند اینکه اجمالاً سواد و نوشتن بیاموزد، هنر و صنعت یاد بگیرد، خداشناس بشود، غرایز خود را به طرز صحیحی نظام بدهد، یک اراده اخلاقی بر غرایز او حکومت کند، تن به کار و فعالیت بدهد، استقامت داشته باشد، عادل باشد، مهربان و عطوف باشد، وفا و صفا داشته باشد و امثال اینها، در این امور حتماً باید کودک تحت مراقبت قرار بگیرد، حتماً باید ارشاد و هدایت بشود بلکه باید پدر از قدرت قانونی خود در این زمینهها استفاده کند، همانطوری که دولت نیز باید مردم را در امور شخصی آزاد بگذارد اما در امور مربوط به سعادت آنها که راه معینی را باید انتخاب کنند و در امور اجتماعی که آزاد گذاشتن آنها به زیان دیگران است باید مردم را تحت مراقبت قرار دهد، آنها را ارشاد و هدایت کند، باید در مواقعی از قدرت قانونی خود استفاده کند و مانع شود از اینکه مردم از آزادی خود به زیان خود استفاده کنند.
بههرحال در مسئله استبداد و دموکراسی و اینکه استبداد و ایجاد خفقان و سلب هرگونه آزادی و حریت رأی و عقیده و سلیقه و عمل از بچه بد است و عکسالعمل طغیان یا خاموشی و حجب و انزواطلبی یا رکود قوای دماغی و روحی و کور شدن ذوقیات دارد، بحثی نیست. قطعاً پدر باید ریاست و حکومت کند و مدیر خانواده باشد و این حکومت بر اساس دموکراسی و حریت و احترام به شخصیت فرزندان باشد، رأی و ذوق و سلیقه آنها محترم شمرده شود.
البته معنی احترام به رأی و عقیده آنها این نیست که هرچه میخواهند اجرا شود، بلکه این است که بیاعتنایی به ذوق و میل آنها نشود و پدر حتیالامکان آنها را به راه و روش خود قانع و معتقد کند. لازمه دموکراسی این نیست که در امور اصولی نیز آنها را آزاد بگذارد که هر کاری که میخواهند بکنند و پدر احترام و شخصیت در مقابل فرزندان نداشته باشد پس لازمه دموکراسی یکی احترام به رأی و عقیده آنها در امور کلی است به آن معنی که گفته شد و دیگر اینکه در امور جزئی و سلیقهای صد درصد آنها را آزاد بگذارد.
شهید مطهری | یادداشتها، جلد ۵، صفحه ۶۴